بر این پایه بود که رهبر انقلاب، از سالهای گذشته تاکنون، همواره از لزوم توجه به تهاجمفرهنگی، ناتوی فرهنگی و جنگ نرم و ضرورت مقابله با آن سخن گفته اند.برهمین اساس هفته گذشته (چهارشنبه) از سوی معاونت پژوهشی و آموزشی سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی همایشی با عنوان «دیپلماسی فرهنگی و جنگ نرم» تدارک دیده شده بود. در این همایش اندیشمندان و صاحبنظرانی به ارائه دیدگاهها در این خصوص پرداختند.آنچه از پی میآید، چکیدهای است از سخنرانیهایی که به ترتیب توسط دکتر محمدباقر خرمشاد(رئیسسازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی) و حجتالاسلام دکتر غلامی، درباره جنگ نرم و راههای مقابله با آن ایراد شده بود.
در تعریف دیپلماسی فرهنگی به تعاریف گوناگونی برمیخوریم از جمله: تلاش برای تاثیرگذاری بر مردم کشورهای دیگر، از طریق فرهنگ، آگاهی بخشی و مشارکتگیری آنها. با این تعریف، دیپلماسی فرهنگی، نقطه مقابل دیپلماسی رسمی تعریف میشود، چرا که در دیپلماسی فرهنگی، بیشتر مخاطب ملتهاست، حال آنکه در دیپلماسی رسمی، مخاطب دولتهاست اما در خصوص جنگ نرم باید گفت که وقتی از این ترکیب استفاده میکنیم، با وقوف به اینکه «تعرفالاشیا به اضدادها» جنگ نرم، در برابر جنگ سخت قرار میگیرد. جنگ نرم، نبردی است که در آن از ابزارهای نرم یا قدرت نرم استفاده میشود.
در اینجا از فکر و فرهنگ سخن میرود. جنگی که با پشتوانه قدرت سخت است، جنگ سخت است اما جنگی که با پشتوانه قدرت نرم محقق میشود، جنگ نرم نامیده میشود. با این تعریف به واژه «قدرت نرم» راه مییابیم. قدرت نرم، توانایی نفوذ در رفتار دیگران برای نتیجهگیری مطلوب خویش یا توانایی بهدست آوردن خواستههای خود و اثرگذاری بر رفتار دیگران از طریق مجذوب و شیفتهسازی به جای اجبار است. از اینجاست که مابین دیپلماسی فرهنگی، قدرت نرم، جنگ نرم و دیپلماسی عمومی رابطه وثیقی برقرار میشود. فرهنگ، مهمترین منبع قدرت نرم است و دیپلماسی فرهنگی هم از منابع اصلی قدرت نرم و جنگنرم محسوب میشود.
وقتی از دیپلماسی فرهنگی و عمومی صحبت میشود، مقصود این است که برای جذب قلوب مردم برای تامین اهداف خود و منافع ملی بهره برده میشود. در جهانی که زندگی میکنیم، به ویژه در عرصه رسانهها شاهد حیطههای گوناگونی از جنگ نرم برای غلبه بر رقیب هستیم. در این میان در عرصه جنگهای نرمی که در جهان در جریان است، جمهوری اسلامی به مثابه امری برخاسته از انقلاب سال 57 و اکنون با تاثیرگذاری جهانی و به عنوان رهبر مقاومت در برابر نظام حاکم به ویژه پس از فروپاشی کمونیسم، کشوری است که هم بهرهمند از غنیترین منابع قدرت است و هم یکی از هدفهای اصلی جنگ نرم بهشمار میآید؛ باری در جهان امروز، در یک طرف آمریکا قرار دارد و در طرف دیگر آن، جمهوری اسلامی.
بزرگ ترین سرمایه انقلاب اسلامی
با این حال، یکی از بزرگترین سرمایههای انقلاب اسلامی، یا شاید تنها سرمایه آن، عبارت است از اقناع و جلب و جذب قلوب مردم ایران و سایر ملل. هنر حضرت امام(ره) از سال 42تا57 این بود که در جلب و جذب مردم ایران موفق شدند. آنچه انقلاب را به منصه ظهور رساند، همین جذب مردم بود و این یعنی قدرت. پس از پیروزی انقلاب هم آن چیزی که توانست ایران را در مقابل قدرت سخت آمریکا حفظ کند، جذب مردم بود.
سرمایه انقلاب اسلامی در جنگ نرم، بهرهگیری از یک ایدئولوژی به روز است. این ایدئولوژی بود که بر دیگر ایدئولوژیها غلبه کرد و در پناه آن انقلاب صورت گرفت. یکی دیگر از سرمایههای قدرت نرم انقلاب، بهرهمندی از کاریزمای رهبران آن است؛ کاریزمای امام(ره) و رهبر معظم انقلاب. در واقع قدرت نرم انقلاب ناشی از ارزشهای بنیادین آن است؛ ارزشهایی که نه تنها مسلمانان بلکه بشریت بهرسمیت میشناسد. انقلاب اسلامی عرضه کننده ایدههایی در جهان پسامدرن است؛ این نه سخن اسلامگرایان سیاسی مقیم تهران که اندیشمندان همه جهان در محافل آکادمیک است.
پس از گذشت 31سال از انقلاب اسلامی، انقلاب هنوز قدرت عظیمی در اختیار دارد. بیتردید امروزه جمهوری اسلامی یکی از بهرهمندترین کشورها از قدرت نرم و یکی از قویترین آنها در جنگ نرم است. فضای فکری- فرهنگی قبل از انقلاب اسلامی به ویژه در تهران فضایی متاثر از ایدئولوژی و سبک زندگی غرب بود. انقلاب اسلامی به یک معنا، درپی باطلکردن سحر این قدرت نرم (غرب) در ایران بود. در واقع انقلابیون، به مقابله با هژمونی این قدرت(نرم) برآمده و یک انقلاب فرهنگی پدید آوردند.
پس از پایان جنگ تحمیلی، به دلیل شرایط جهانی و مسائل داخلی ایران، عرصه جنگ نرم بازگشتی آشکار به درون ایران یافت. سیاست حاکم در این سالها در کشور ما درصدد بهرهگیری از اقتصاد لیبرالی و شبهلیبرالی برآمد.
این سبب شد تا پای قدرت نرم غرب، بار دیگر به ایران باز شود، از اینرو، ایران پس از جنگ تحمیلی آوردگاه قدرت نرم ایران و قدرت نرم غرب بود.
برهمین اساس بود که غرب در سال1388، یعنی پس از انتخابات خرداد سال گذشته، بر آن شد که نتیجه سرمایهگذاری و نفوذ 20ساله خود را برداشت کند. امروزه با مرور وقایع پس ازانتخابات و با دیدگاه پساواقعگرایی در مییابیم که غرب از مقابله نرم به جنگ نرم وارد شد. اما غرب در این میان دچار اشتباه محاسباتی شده بود و ایران را با اتحاد جماهیر شوروی اشتباه گرفته بود. یکی از صحنههایی که این اشتباه را کاملا نشان داد، حماسه 9 دی بود. 9 دی پیروزی و غلبه قدرت نرم ایران بر قدرت نرم غرب و آمریکا بود. درست به همین دلیل بود که جامعهشناسان سیاسی، انقلاب رنگی در ایران را غیرممکن میدانستند؛ زیرا کاملا محسوس بود که انقلاب اسلامی ظرفیتهای 9دیساز دارد.
اینک، این ماییم و این جنگنرم بین ما و غرب. این جنگ هم در داخل ایران و هم خارج از آن در جریان است. ما در این جنگ هم باید بهصورت آفندی و هم پدافندی عمل کنیم. از این رو، جمهوری اسلامی باید با یک دیپلماسی فرهنگی و عمومی و با آرایشی آفندی و پدافندی در خارج و داخل عمل کند.
از تهاجم فرهنگی تا جنگ نرم
به نظر میرسد که برای فهم عمیقتر جنگ نرم، ابتدا باید در رابطه با کلیت تمدن و فرهنگ غرب، مطالعه عمیقی صورت گیرد. اگر این عمق نظر نباشد. ما شاهد سطحینگریهایی در زمینه جنگ نرم، تهاجم فرهنگی و بحثهای مشابه هستیم.اصولا غرب مدرن میل به سیطره و تغلب دارد. سیطره بر ملتهای مختلف در طول تاریخ غرب بهویژه پس از رنسانس در قالبهای گوناگون وجود داشته است. امروزه هم یکی از قالبهای مؤثر در جهت استمرار سلطه غرب بر ملل دنیا، پدیده جهانیشدن است که ما وجه پروژهای آن را جهانیسازی مینامیم. مساعدترین بستر برای این سلطه جدید، بستر فرهنگی است. غرب برای آنکه بتواند منافع خود را از طریق سلطه فراهم آورد، بهدنبال سرمایهگذاری فرهنگی است. البته برخی از روشنفکران، قائل به تهاجم فرهنگی نیستند و صحبت از تبادل فرهنگی میکنند. اما اینگونه نیست که تصور شود فرهنگی در شرایط عادلانه تبادل شده و مخاطبان با فکر و آزادی آن را قبول کنند.
غرب برای تکمیل و استمرار سیطره خود، بیش از هر چیز بر سرمایهگذاری فرهنگی تأکید دارد. تهاجم فرهنگی منحصر به ایران نیست و کل جهان اسلام را دربرمیگیرد.
به تعبیر مقام معظم رهبری، تهاجم فرهنگی عظیمی امروزه علیه اسلام شکل گرفته است؛ یک تهاجم فرهنگی و اجتماعی و سیاسی وسیع.پس از آنکه غرب در فشارهای سیاسی خود نسبت به ایران شکست خورد، روی فرهنگ تمرکز کرد. این تهاجم و جنگ نسبت به ایران یک ویژگی خاص دارد که در جاهای دیگر وجود ندارد. علت آن روشن است؛ انقلاب اسلامی، مهمترین مانع بر سر سیطرهجوییهای غرب بهشمار میرود. اکنون بحث تسلیمکردن نظام اسلامی، حکم مرگ و زندگی را برای غرب پیدا کرده است.در راستای مقابله با این جنگنرم، میتوان سیاستهایی را که از بیانات مقام معظم رهبری قابل اقتباس است، در نظر داشت. مقام معظم رهبری، بر نگاهی جبههای به فرهنگ در این راستا تأکید داشتهاند. از لوازم این نگاه جبههای، شناخت جبهه مقابله و برنامههای آن، برخورداری از استراتژی و برنامه روشن و واحد، ایجاد هماهنگی مابین نیروهای ستاد و صف، پایان دادن به هرگونه حضور عناصر نفوذی و نیز عناصر ناآگاهی که به جبهه معارض کمک میرسانند و همچنین بالابردن سطح کیفی کار و تأمین اصول و محکمات کار است.
حال اگر بخواهیم راهبردهایی را در راستای جنگ نرم مدنظر قرار دهیم، میتوان به این موارد اشاره داشت: تهاجم فرهنگی و فکری به جبهه معارض، نقد جریانها و قلههای فرهنگی جبهه معارض، ایجاد و گسترش سبک زندگانی اسلامی، ایجاد دیپلماسی عمومی و نخبگانی، نظریهپردازی تفکرات اسلامی و انقلابی و تبدیل آنها به گفتمانهای رایج و در نهایت نیروسازی و افزایش نیروی انسانی.